پری دریایی You Are Always In My Heart |
|||
یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 14:12 :: نويسنده : پری
زیر کاسه نیم کاسه ای است (برای بیان این معنا که فریب و نیرنگی در کار است از این ضرب المثل استفاده می شود) در گذشته که وسایل خنک کننده و نگاه دارنده مانند یخچال و فریزر و فلاکس و یخدان وجود نداشت، مردم خوراکی های فاسد شدنی را در کاسه می ریختند و کاسه ها را در سردابه ها و زیرزمین ها، دور از دسترس ساکنان خانه و به ویژه کودکان می گذاشتند. آن گاه کاسه ها و قدح های بزرگی را وارونه بر روی آن ها قرار می دادند تا از خس و خاشاک و گرد و غبار و حشرات و حیوانات موذی مانند موش و گربه محفوظ بمانند. کاسه ی بزرگ در جاهای صاف و مسطح زیر زمین چنان کاسه های کوچک تر و نیم کاسه ها را می پوشاند که گرمای محتویات آن ها تا مدتی به همان درجه و میزان اولیه باقی می ماند. ولی در آشپزحانه ها کاسه ها و قدح های بزرگ را وارونه قرار نمی دهند و آن ها را در جاهای مخصوص پهلوی یکدیگر می گذارند و کاسه های کوچک و کوچک تر را یکی پس از دیگری در درون آن ها جای می دهند. از این رو در گذشته اگر کسی می دید که کاسه ی بزرگی در آشپزخانه وارونه قرار گرفته است به قیاس کاسه های موجود در زیر زمین، گمان می کرد که در زیر آن نیز باید نیم کاسه ای وجود داشته باشد که به این شکل گذاشته شده است، ولی چون این کار در آشپزخانه معمول نبود و نیست، در این مورد مطمئن نبود و لذا این کار را حقه و فریبی می پنداشت و در صدد یافتن علت آن بر می آمد. یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : پری
- رستوران زیر دریایی، جزیره ی رنگالی در کونراد مالدیو 2- هتل رستوران گروتا پالازس در ایتالیا 3- باغ های قصر مارکیزی در فرانسه 4- آکواریوم یخی در کسنوما در ژاپن 5- رستوران آبشار، ویلا اسکودرو در فیلیپین 6- هتل برفی در قطب شمال 7- مسیر پیاده روی گلپوش در باغ کاواچی فوجی در ژاپن 8- استخر شنای شیطان. آبشار ویکتوریا در آفریقا 9- داندرلند کالکار در آلمان 10- روستای اسکیمو در ویط جنگل در فنلاند یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 14:8 :: نويسنده : پری
ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق یعنی مهر بیچون و چرا یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : پری
گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست پلکها را بتکان ، کفش به پا کن و بیا و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روی کلوخی بنشیند با تو و مزامیر شب ، اندام تورا ، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند. پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است. سهراب سپهری
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 13:43 :: نويسنده : پری
من اگر ما نشدم صحبتی از خویش نبود یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 13:18 :: نويسنده : پری
تاهمسفرم عشق است در جاده تنهایی
از دست نخواهم داد دامان شكیبایی تا من به تو دل دادم افسانه شده یادم چون حافظ و مولانا در رندی و شیدایی از عشق تو سهم من ،همواره همین بوده است رسوایی و حیرانی ، حیرانی و رسوایی تو آتش و من دودم ،دریا تو و من رودم هرچند محال اما ، چیزی است تماشایی چندی است كه پیوندی است پیوند خوشایندی است بین تو و آیینه ،آیینه و زیبایی من دستم و تو بخشش ، تو هدیه و من خواهش من زین سو و تو زان سو ،می آیم و می آیی با گردش چشمانت افتاده به میدانت انبوه شهیدانت ،تا باز چه فرمایی بی ساحل آغوشت آغوش سحرپوشت چندی است كه طوفانی است ،این دیده دریایی سهیل محمودی
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : پری
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:50 :: نويسنده : پری
استاد شاگردانش را به یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود .بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند . شاگردان هم همین کار را کردند ولی هیچ یک نتوانستند اب را بنوشند چون خیلی شور بود . استاد گفت :«رنج هایی که برای شما در این دنیا در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه بیشتر ونه کمتر ...این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج ها فائق آیید استاد شاگردانش را به یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود .بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند . شاگردان هم همین کار را کردند ولی هیچ یک نتوانستند اب را بنوشند چون خیلی شور بود . استاد گفت :«رنج هایی که برای شما در این دنیا در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه بیشتر ونه کمتر ...این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج ها فائق آیید شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : پری
به باغ سینه ام تطهیر می بخشی شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : پری
مرا به یاد بیاور , وقتی كه رفته ام ! شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 10:57 :: نويسنده : پری
شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : پری
بلندگوی بیمارستان بدون لحظه ای توقف اسم مرا صدا می کرد تا به بخش کودکان تازه متولد شده بروم یکی از فرشته های کوچک دچار مشکل شده و نارس به دنیا آمده بود . توصیف حالت عاطفی و احساسات برخاسته از دل در چنین لحظاتی غیرممکن است . تمام ساعت های انتظار ، یک دنیا حس خوب تحمل کردن لحظات درد و اضطراب همه وهمه با حس این که مسافر کوچولوی زیبا و سالمی در راه است تسکین پیدا می کنند .همه می خندند . با هیجان کارهایی را که می خواهند برای آن عزیز کوچوکو انجام بدهند توصیف می کنند . دیدن اولین دندان اولین قدم ها اولین کلمه ای که بر زبان می آورد برای شان هیجان انگیز است . اما تمام آرزوهای آن ها بر باد رفته بود . مانند کشتی به گل نشسته ، کشتی رویاها و آرزوهای آن ها نیز به گل نشسته بود . دستم را روی شانه پدر جوان گذاشتم . او نوزاد کوچکرا از من گرفت و در آغوش مادر گذاشت . پرستار جوان دست مادر را گرفته بود و سعی می کرد وضعیت را برای او قابل تحمل کند .اگر چه مشخص بود که آن ها به هیچ یک از حرف هایی که زده می شد ، گوش نمی دادند . پرستار به آرامی نوزاد را از آغوش مادر گرفت تا او را به بخش نوزادان ببرد . برای هر دو آن ها توضیح دادم که از دست ما چه کارهایی بر می آید . همان طور که از اتاق بیرون می رفتم از مرد پرسیدم : دوست دارید اسم بچه را چی بگذارید ؟ یک لحظه تجربیاتی را که راجع به چنین بچه هایی داشتم مرور کردم اگر چه ممکن بود نوزاد برای مدتی زنده بماند ، اما آیا به زور زنده نگه داشتن آن نوزاد ، عملی اخلاقی بود ؟ نتایج بررسی و اسکن های قلبی ، عکس های قفسه سینه و سونوگرافی نشان داد ، قلب نارسایی های جدی دارد که امکان ترمیم آن ها نیست . نوزاد مشکلات دیگری هم در عملکرد کلیه داشت . داشتم به مسافر کوچولوی بی گناه نگاه می کردم که پرستار ، مادر را روی صندلی چرخدار به بخش نوزادان آورد ، بعد از تمام شدن توضیحات تخصصی من درباره مشکلات متعدد بچه ، مادر به آرامی به من نگاه کرد و گفت :" اسم مسافر کوچولوی ما موهبت است . من و پدرش هم بی نهایت دوستش داریم .می توانم او را در آغوش بگیرم ؟بچه را در آغوش گرفت و به اتاق مجاور رفت . پدر جوان هم در آن جا ایستاده بود . هر دو نوزاد کوچک را در آغوش گرفتند و با او شروع به صحبت کردند . خواستم از اتاق بیرون بروم و مزاحم خلوت مقدس آن ها نشوم اما از من خواهش کردند که من نیز در کنار آن ها حضور داشته باشم . مادر ، بچه را در آغوش داشت و مرد جوان نیز در صندلی مجاور کنار او نشسته بود . مادر جوان شروع کرد به دعا خواندن . بعد هر چه لالایی کودکانه می دانست برای پسر کوچولوی خود خواند . سپس از امید ها و آرزوهای خود و همسرش برای او گفت . و گفت که چه قدر او را دوست دادند . محو این صحنه شده بودم . احساس نا امیدی ، خشم و آزردگی جای خود را به عشق بی قید و شرط و یک دنیا حس ناب داده بود . یکی از تلخ ترین تجربیات زندگی برای این زوج جوان اتفاق افتاده بود . تجربه ای که غالبا با خود حس خشم ، دشمنی با دنیا و کاینات و تاسف به همراه دارد .خداحافظی با یک دنیا آرزو و امید و قدم برداشتن در ویرانه خواسته ها ، واقعا جانکاه است . اما در هنگامه این تجربه سخت و طاقت فرسا این دو انسان رشد یافته فهمیده بودند باید این فرصت کوتاه را غنیمت بدانند و در کنار پسر کوچولوی شان لذت ببرند و هر چه در توان دارند برای او انجام دهند . به او بفهمانند علی رغم نقص جسمانی ، او یک موهبتن اللهی است و این لیاقت را دارد که در قلب پدر و مادر و سایر انسان ها جای گیرد . آن زوج جوان فهمیده بودند آن چه در آن لحظات مهم است ، محبت کردن به فرزندشان است . آن ها بدون توجه به ناهنجاری ها و کاستی های جسمانی با بچه خودبازی کردن ، نوازشش دادند و او را بوسیدند و از اعماق وجود ، او را در آغوش خود گرفتند . نقص و زشتی های ظاهری در برابر دیدگان آن ها معنایی نداشت ، در عوض روح ارزشمندی را در کالبدی کوچک و نحیف می دیدند که برای زندگی و زنده ماندن چند ساعتی بیشتر زمان در اختیار نداشت . نوزاد کوچک در اوج عشق و محبت چند ساعت بعد ، از دنیای مادی خداحافظی کرد و رفت .اما درسی که از آن ها گرفتم فراموش نشدنی است . آن ها به من یاد دادند ارزش زندگی به مدت زمان اقامت جسم ما در روی کره خاکی نیست . بلکه آن چه مهم است میزان عشقی است که در زمان توقف خود به دنیا و انسان ها هدیه می دهیم و دریافت می کنیم . آنها با تمام وجود خود این هدف مقدس را انجام دادند ، چرا که می دانستند هر جا که در آن نشانی از عشق باشد خداوند نیز در آن مکان حضور دارد . شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 10:34 :: نويسنده : پری
من اگر روح پريشان دارم من اگر غصه هزاران دارم به تو و عشق تو ايمان دارم در غمستان نفسگير، اگر نفسم ميگيرد آرزو در دل من متولد نشده، مي ميرد به تو و عشق تو ايمان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|